متافیزیک از نظر ارسطو
اصل تناقض مستلزم فراتر رفتن از جواهر محسوس و قبول جواهر معقول است، علاوه بر آنکه بر اساس محسوسات نیز مى توان به آن ها پاسخ داد: «همچنین در ردّ قول حریفان عدم کفایت امثله اى را که در تأیید رأى خود مى آورند، باید آشکار کرد، خاصه باید روشن ساخت که دگرگونى تأثّرات حسّى به اقتضاى احوال هرگز نمى تواند دلیلى براى اثبات صحّت رأى آن باشد; زیرا اگرچه شرابى که به کام تن درستان شیرین مى آید به کام بیماران تلخ مى نماید، و لیکن در همان دم که تلخ مى آید، شیرین نمى نماید. ارسطو در «طبیعیات» چهار علت مادى، صورى، فاعلى و غایى را به عنوان علل نخستین برشمرده و در کتاب اول متافیزیک (آلفاى بزرگ) نظریات پیشینیان را مورد بررسى قرار داده است; زیرا مى خواهد تحوّل نظریه علل چهارگانه را بررسى کند و ببیند که آیا آن ها علاوه بر چهار علتى که وى در کتاب فیزیکش برشمرد، نوع دیگرى از علت را مورد بحث قرار داده اند یا نه؟ آیا از میان آنان، کسى همه این علل اربعه را کشف کرده است؟ آیا تبیین آن ها از این علل صحیح و نسبت به هم سازگار بوده است؟.
از آنجا که خود موضوع (زیر نهاد) انگیزه و عامل دگرگونى خودش نمى شود «نه چوب یک تختخواب را مى سازد و نه برنز یک تندیس را، بلکه چیز دیگرى علت دگرگونى است» ،10 این سؤال را در ذهن فلاسفه برانگیخت که علت به وجود آمدن و تباه شدن چیست؟ منشأ حرکتى که اشیا به وسیله آن به وجود مى آیند و از میان مى روند، چیست؟ کون و فساد و شدن (صیرورت) در جهان باید علتى داشته باشد. علم نیز فیزیولوژى بدن به بررسى همه اوصاف انسان نمى پردازد، بلکه شناخت اعضاى بدن، نحوه کارکرد و تأثیر و تأثّر آن ها نسبت به هم را مورد مطالعه قرار مى دهد، مابعدالطبیعه نیز چنین است که تنها به اوصاف وجود از آن حیث که وجودند مى پردازد; اوصافى که ذاتى وجودند و از طبیعت و ماهیت آن برمى آیند، در حالى که اوصاف بالعرض، ذاتى شىء موجود و ماهیت آن نیستند.
ارسطو همچنین انتقادات مهم و عمده اى بر این نظریه افلاطون، که «صور اعدادند» وارد مى کند; از جمله اینکه «اگر صور اعدادند، چگونه مى توانند علت باشند؟» «چگونه ممکن است دو نوع عدد (صور و متعلّقات ریاضى) وجود داشته باشند؟» «اگر جوهر اشیا ریاضى است، پس منشأ حرکت چیست؟» ارسطو انتقادات دیگرى نیز بر مُثل افلاطون وارد مى کند. به نظر ارسطو، طلب برهان براى این قانون نشانه نداشتن آموزش در منطق است; زیرا «ندانستن اینکه براى چه چیزهایى باید جویاى برهان بود و براى چه چیزهایى نباید، نشانه فقدان آموزش است، چون به طور رسمى، ممکن نیست که براى همه چیزها برهانى یافت شود، و گرنه جریان تا به پایان کشیده مى شود; چنان که[ دیگر ]به این شیوه، اصلا برهان وجود نخواهد داشت.
ارسطو و موضوع متافیزیک
«امکان علم کلی به موجودات در نظر ارسطو: چهار دشواری نخست کتاب بتای مابعدالطبیعه». «تشابه یا تشکیک مفهوم وجود: مقایسة نظریات ارسطو و ابنسینا در مسئلة معنای وجود». «دشواریهای کتاب بتای مابعدالطبیعه؛ راهی به فهم ساختار مجموعة مابعدالطبیعه». «سیر تحول معنای "وجود" و "موجود" از نخستین سدههای هجری تا عصر ابنسینا». «موضوع مابعدالطبیعه؛ ارسطو، ابنسینا و توماس آکوئینی». «مقایسة آموزة "جوهر" در دو کتاب مقولات و متافیزیک ارسطو».
پاورپوینت متافیزیک از نظر ارسطو
ارسطو در (طبیعیات) چهار علت مادی, صوری, فاعلی و غایی را به عنوان علل نخستین برشمرده و در کتاب اول متافیزیک (آلفای بزرگ) نظریات پیشینیان را مورد بررسی قرار داده است؛ زیرا می خواهد تحوّل نظریه علل چهارگانه را بررسی کند و ببیند که آیا آن ها علاوه بر چهار علتی که وی در کتاب فیزیکش برشمرد, نوع دیگری از علت را مورد بحث قرار داده اند یا نه؟ آیا از میان آنان, کسی همه این علل اربعه را کشف کرده است؟ آیا تبیین آن ها از این علل صحیح و نسبت به هم سازگار بوده است؟. از آنجا که خود موضوع (زیر نهاد) انگیزه و عامل دگرگونی خودش نمی شود (نه چوب یک تختخواب را می سازد و نه برنز یک تندیس را, بلکه چیز دیگری علت دگرگونی است),(10) این سؤال را در ذهن فلاسفه برانگیخت که علت به وجود آمدن و تباه شدن چیست؟ منشأ حرکتی که اشیا به وسیله آن به وجود می آیند و از میان می روند, چیست؟ کون و فساد و شدن (صیرورت) در جهان باید علتی داشته باشد.
علم نیز فیزیولوژی بدن به بررسی همه اوصاف انسان نمی پردازد, بلکه شناخت اعضای بدن, نحوه کارکرد و تأثیر و تأثّر آن ها نسبت به هم را مورد مطالعه قرار می دهد, مابعدالطبیعه نیز چنین است که تنها به اوصاف وجود از آن حیث که وجودند می پردازد؛ اوصافی که ذاتی وجودند و از طبیعت و ماهیت آن برمی آیند, در حالی که اوصاف بالعرض, ذاتی شی موجود و ماهیت آن نیستند. ارسطو همچنین انتقادات مهم و عمده ای بر این نظریه افلاطون, که (صور اعدادند) وارد می کند؛ از جمله اینکه (اگر صور اعدادند, چگونه می توانند علت باشند؟) (چگونه ممکن است دو نوع عدد (صور و متعلّقات ریاضی) وجود داشته باشند؟) (اگر جوهر اشیا ریاضی است, پس منشأ حرکت چیست؟) ارسطو انتقادات دیگری نیز بر مُثل افلاطون وارد می کند.
چون مابعدالطبیعه با وجود من حیث هو وجود سرو کار دارد, و طبیعت حقیقی وجود در آنچه تغیّرناپذیر و قائم به خود است, نشان داده می شود نه در آنچه دست خوش تغییر است, به این خاطر وجود تغیّرناپذیر علت حرکت اشیاست و خود نامتحرّک (اساس بطلان تسلسل) می باشد, از این رو, صفت الهی پیدا می کند. ارزش حکمت (فلسفه الهی) و تفاوت آن با فلسفه طبیعی و فلسفه ریاضی, شناخت مبادی و علل نخستین, بطلان تسلسل در علل, جوهر و اقسام آن, عرض, ماده و صورت, قوّه و فعل, تبییین حرکت, شدن (صیرورت), متعلّق شناخت, و نقد بر نظریه (مُثُل) افلاطون از مباحث و مسائل مهم متافیزیک ارسطو هستند. چهارم آنکه این علم فی حدّ ذاته, شناختنی ترین و به عبارتی, قانع کننده ترین علوم است؛ زیرا درباره اصول اولیه و علل نهایی همه امور دیگر بحث می کند و این اصول فی نفسه به طور حقیقی شناختنی تر هستند تا کاربردهای آن ها؛ زیرا این کاربردها و آثار, تابع اصول اوّلیه اند.
- ۰۰/۱۰/۱۹