بررسی پیشزمینهها و خاستگاههای نظریه تکثیرگرایی دینی در مسیحیت و اسلام
نشانی: تهران، بزرگراه اشرفی اصفهانی، نرسیده به پل بزرگراه شهید همت، خیابان شهید قموشی، خیابان بهار، نبش کوچه چهارم، پلاک 1. بررسی پیشزمینهها و خاستگاههای نظریه تکثیرگرایی دینی در مسیحیت و اسلام. بررسی پیشزمینهها و خاستگاههای نظریه تکثیرگرایی دینی در مسیحیت و اسلام. بررسی پیشزمینهها و خاستگاههای نظریه تکثیرگرایی دینی در مسیحیت و اسلام.
پلورالیسم دینی و اسلام
شخص معتقد که پروردگار را در صورت عقیده خود منحصر کرده (و صورتهای دیگر را انکار کرده) به او اعتقاد نیافته است، مگر آن چیزی را که در نفس خود توهم و تصور الوهیت آن را کرده (بهآن معتقد شدهاست)؛ پس پروردگار مورد اعتقاد او در واقع مجعول نفس خودش است (خدا در مرتبه ذات منزه از تقیدات و تعینات، یعنی اسما و صفات است و به حسب اسما وصفات و تجلی ذات در مظاهر آن اسما و صفات همه آنها است؛ بنابراین اگر خدا در شکل اسمی برای کسی ظهور یافت، گمان نبرد که خدا همان است و بس، بلکه خدا در قالب اسما و صفات دیگر نیز متجلی میشود)•؛ بنابراین، تمایزی بین امر نهایی (خدا) آنگونه که فینفسه است و همان واقعیت نهایی آنگونه که بر ما تأثیر میگذارد و به وسیله اذهان انسانی کوچک ما تصور میشود، وجود دارد.
او ادعا میکند: خدا میداند افرادی که انجیل مسیحی به آنها عرضه نشدهاست اگر به آنها عرضه میشد، چنین پذیرشی را انکار میکردند؛ بنابراین، ظالمانه نیست آنهایی که اکثریت را تشکیل میدهند، باید محکوم شوند؛ اما چنین عقیدهای، آشکارا، عقیده پیشینی است که صدها میلیون انسان را بدون هیچ شناختی از آنها محکوم کند و حتی بسیاری از فیلسوفان مسیحی بسیار محافظهکار، آن را نفرتانگیز یافتهاند؛ زیرا براساس هر نگرش معقولی، انحصارگرایی که درون هر دینی بهکار گرفتهشود، ناسازگار با خدایی است که لطف و رحمت او واسعه باشد؛ یعنی کل نژاد انسانی را در بربگیرد.
او در کتاب فصوص الحکم ( the Bezels of Wisdom ) میگوید: «ذات اله با قطع نظر از این نسبتها، اله نیست (یعنی ذات اله با قطع نظر از اسما و صفات، متصف به الوهیت نمیشود؛ همانطور که سلطان نسبت به رعیت، سلطان است و بدون در نظر گرفتن رعیت، سلطان معنا ندارد)؛ پس ما هستیم که با عبودیت خویش ، معبودیت خدا را ظاهر میسازیم (یعنی اگر ما به وجود نمیآمدیم، هیچگاه ظاهر نمیشد که ذات خدا اله است)؛ پس ذات خدا به الهیت شناخته نمیشود تا ما به عبودیت شناخته نشویم (از این رو است که پیامبر گرامی اسلام میفرماید هر کس خود را شناخت، خدا را شناختهاست)•. برای قرنها ، تقریباً هر جنگی بین ملتها، پای دین به میان کشیده شده است؛ البته نه به صورت علت ابتدایی، بلکه به صورت عامل تشدیدکننده و اعتبار بخشی؛ اما من اکنون میخواهم کثرت دینی را به عنوان موضوعی در فلسفه دین تلقی کنم؛ هر چند در مسیر انجام چنین کاری آشکار میشود که برخی از برداشتهای این رابطه در مقایسه با برخی دیگر برای توجیه و تشویق جنگ و سوء استفاده، با سهولت بیشتری مورد استفاده قرارمیگیرند.
پلورالیسم
چه بسا هزار و چهار صد سال پیش تر پیغمبر اسلام - العیاذبالله، طبق فهم و بیان این آقایان، یک برداشتى از وحى الهى داشت که تابع شناخت هاى طبیعى، فیزیکى، اجتماعى و ارزش هاى زمان خودش بود که آن گونه درک مى کرد و الان چه بسا ما بهتر از او مى فهمیم؛ چرا که علوم ما پیشرفته تر است، فیزیکى که ما داریم با فیزیک آن زمان خیلى فرق دارد، کیهان شناسى ما خیلى واقع بینانه تر از کیهان شناسى آن زمان است؛ بنابراین خود ما هم، وحى الهى را ممکن است خیلى بهتر از پیغمبران بفهمیم؛ به هر حال آن چه در دسترس هر بشرى حتى پیغمبر قرار بگیرد، چیزى است که هیچ ضمانت صحّت واقعى ندارد و آن حقیقت واحد ثابت را که حقیقتى الهى است، هیچ کس درنمى یابد؛ پس آن چه در اختیار ما مى باشد فهمهاى مختلف است و حتّى نمى شود به طور قاطع ادعا کرد که حتى این فهم من، بهتر از فهم دیگرى است.
تعبیر بعضى ها که ما صراط مستقیم نداریم؛ بلکه صراط هاى مستقیم داریم؛ یعنى راه هاى مختلفى است و همه اش هم به یک معنا درست است و انسان غیر از این چاره اى ندارد و ترجیحى هم بین این ها نیست و هر کسى در هر شرایطى واقع شود، شرایط عینى جامعه، شرایط فیزیکى، روانى و اجتماعى آن به طور جبرى فهمى را در او ایجاد مى کند و براى او همان درست است و راه دیگرى هم غیر از آن وجود ندارد؛ پس پلورالیسم در این جا به معناى پذیرفتن چند نوع فهم، چند نوع برداشت و چند نوع معرفت نسبت به یک حقیقت واحد مفروض است؛ وگرنه همین که بگوییم حقیقت واحدى است، این را هم طبق فهم خودمان گفته ایم و دلیلى بر صحّتش وجود ندارد.
اگر به آن ها گفته مى شد مذاهب و روش هاى دیگرى هم هست، آن ها را طرد مى کردند؛ ولى هر قدر ارتباط بین جوامع بیشتر شد، نیاز به این که از فرهنگ هاى دیگر هم اطلاع پیدا کنند و فرهنگ هاى دیگر را هم بپذیرند و فرقه ها و مذاهب دیگر را هم به حساب بیاورند بیشتر شد؛ مخصوصاً بعد از جنگ هاى جدید فرقه اى و مذهبى در عالم، نظیر جنگ هاى صلیبى بین مسلمانان و مسیحیان و جنگ هاى مذهبى دیگر مثلاً بین کاتولیک ها و پروتستان ها که در خیلى جاها از جمله ایرلند آثار شومى در جوامع گذاشت، این تفکر تقویت شد که باید مذاهب دیگر را به حساب آورد و پذیرفت و با آن ها از درِ آشتى درآمد؛ نه از در جنگ و تخاصم.
پلورالیسم دینی و اسلام مقاله
شخص معتقد که پروردگار را در صورت عقیده خود منحصر کرده (و صورتهای دیگر را انکار کرده) به او اعتقاد نیافته است، مگر آن چیزی را که در نفس خود توهم و تصور الوهیت آن را کرده (بهآن معتقد شدهاست)؛ پس پروردگار مورد اعتقاد او در واقع مجعول نفس خودش است (خدا در مرتبه ذات منزه از تقیدات و تعینات، یعنی اسما و صفات است و به حسب اسما وصفات و تجلی ذات در مظاهر آن اسما و صفات همه آنها است؛ بنابراین اگر خدا در _______________________________ · شایان ذکر است که مترجم به علت نارسایی در ترجمه انگلیسی فصوص الحکم، برگردان این قسمت را از متن اصلی گزینش و عینا درپاورقی بیان میکند و عبارات داخل پرانتز افزودههای مترجم است و همچنین است پاورقی دوم.
"ما همه قاصر از لطف خدا و نیازمند به لطف او هستیم؛ اما آیا پیروان یک دین که صورت کل در نظر گرفته شوند، بهتر یا بدتر از پیروان دین دیگر رفتار میکنند؟ آیا فضایل و زشتیها، قدیسان و گنهکاران، تا جایی که میتوانیم بگوییم به یکسان درون دو دین یافت میشوند؟ من در مورد دیدگاه اخیر فکر میکنم و آنچه مرا در جایگاه مسیحی وادار کرده است فرض برتری بینظیر ایمان مسیحی خودم را انکار کنم، این است که این نتایج قابل مشاهده به نحو خاص در کلیسای مسیحی متمرکز نیست؛ بلکه بر عکس کم و بیش به طور مساوی در سراسر جهان میان ادیان و فرهنگهای گوناگون وجود دارد. 166 راهبرد دیگر که مورد اهتمام خود من در جایگاه فیلسوف دین است، تلاش برای فهم این نکته است که چگونه ادیان مختلف با اختلافات آشکار و ناسازگاریهای انکارناپذیر اعتقادی، میتوانند در سطح برابر به صورت مجموعههای متفاوت اعتقادی و عملی لحاظ شوند که پیروان آنها درون هر کدام، نجات را بیابند؛ بنابراین، اجازه دهید به طور بسیار مختصر، خطوط کلی پیشنهاد خود را طرح کنم.
جان هیک (طراح پلورالیسم دینی در جهان معاصر) ضمن طرح و نقد انحصارگرایی و شمولگرایی, از پلورالیسم دینی دفاع میکند و یگانه راه توجیه کثرت دینی را پلورالیسم میداند. مسیحیت ، اسلام ، خدا ، ادیان ، پلورالیسم دینی ، واقعیت نهایی ، انحصارگرایی دینی ، شمولگرایی دینی ، فنومن, نومن ، گرایشهای عرفانی ، کثرت دینی. پلورالیسم دینی ، اسلام ، مسیحیت ، شمولگرایی ، خدا ، پلورالیسم دینی و اسلام ، انحصارگرایی ، نجات ، طراح پلورالیسم دینی در جهان ، کلیسا. صلح پایدار و گفتگوی واقعی هنگامی رخ مینماید که بپذیریم که ادیان متفاوت, تفسیرهای متفاوت و بهیکسان معتبری از واقعیت نهایی و خدا هستند.
پلورالیسم دینی وعصرظهور
چنانچه خواسته باشیم چنین پلورالیسمی را به زبان فلسفی بیان کنیم بدین صورت خواهد بود که بگوییم: ایمانهای دینی بزرگ عالم از درون انواع عمده شیوههای فرهنگی انسان بودن، حاوی ادراکات و پندارها یا تصوراتی گوناگون و متناظر با آن نیز دارای عکس العملهایی متفاوت نسبت به حقیقت مطلق یا وجود غایی میباشند؛ و نیز این که راه حل هریک از این سنتهای دینی تبدیل و تحول انسانها از حالت خود محوری به خدا محوری به طور آشکار صورت میگیرد و این صورت گرفتن تا جایی که مشاهده بشری میتواند بیان کند، تا حدود زیادی مشابه میباشند؛ بدین ترتیب سنتهای بزرگ را میتوان به عنوان یک عده فضاهای جایگزین همدیگر دانست که در درون آن فضاها راههایی وجود دارد که از طریق آنها مردان وزنان عالم میتوانند به نجات و رستگاری، آزادی روحی، تنویر و یا تکامل معنوی دست یابند.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَئَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ 7 عَنِ الْقَائِمِ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ إِذَا قَامَ بِأَیِّ سِیرَةٍ یَسِیرُ فِی النَّاسِ فَقَالَ بسیره مَا سَارَ بِهِ رَسُول اللَّهِ ص حَتَّى یُظْهِرَ الْإِسْلَامَ قُلْتُ وَ مَا کَانَتْ سِیرَةُ رَسُولِ اللَّهِ 6 قَالَ أَبْطَلَ مَا کَانَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ وَ اسْتَقْبَلَ النَّاسَ بِالْعَدْلِ وَ کَذَلِکَ الْقَائِمُ 4 إِذَا قَامَ یُبْطِلُ مَا کَانَ فِی الْهُدْنَةِ مِمَّا کَانَ فِی أَیْدِی النَّاسِ وَ یَسْتَقْبِلُ بِهِمُ الْعَدْلَ؛ [62]. شمولگرایان از یک سو، همچون انحصارگرایان، بر این باورند که تنها یک راه برای رستگاری وجود دارد و این راه تنها در یک دین مشخص قابل شناسایی است و همه میتوانند در این راه قدم گذارند و از سوی دیگر، معتقدند که خداوند و لطف وعنایت او، به انحاء گوناگون تجلی یافته و هرکسی میتواند رستگار شود حتی اگر از اصول اعتقادی آن دینِ حق بی خبر باشد؛ [23] یعنی ایمان مسیحی موجب نجات همه انسانهاست، حتّی کسانی که نام مسیح را نشنیدهاند.
ریشه ها و تاریخچه پلورالیسم دینی
»17 وى با پذیرش و طرح نظریه پلورالیسم دینى با طرح مثالى از علم هیئت، در تبیین این نظریه مى کوشد: «همان گونه که در علم هیئت، سالیان متمادى، زمین محور بود و جهان بر گرد آن مى چرخید و در واقع چنین نبوده است، بلکه پندار آدمیان، آن را بدین گونه قلمداد مى کرده و پس از روشن شدن حقیقت، معلوم شد محور، چیز دیگرى است و زمین هم جزئى از منظومه اى است که بر گرد آن محور در گردش است، در زمینه دین و تفکر دینى نیز سالیان متمادى دینداران بر این باور بودند که دین آن ها محور حقیقت است و تنها از آن طریق مى توان به واقعیت دست یافت و دیگر راه ها و زمینه هاى حقیقت یاب و حقیقت خواه باید بر محور دین آنان گردش کند; اما اینک مى یابیم که محور چیز دیگرى است و آن، خود حقیقت است.
جان هیک، که با انسان هاى متدین سایر ادیان در انگلستان ارتباط داشت و خلوص و پاکىِ آنان را مشاهده مى کرد و لذا انحصارگرایى دینى را بر نمى تافت، هرچند شمول گرایى را گامى به جلو براى پذیرش سایر تدین ها و خلوص سایر ادیان مى شمرد، اما آن را کافى نمى دانست; زیرا باز معیار را یک دین (مسیحیت) قرار مى داد در حالى که «ادیان مختلف، جریان هاى متفاوت تجربه دینى هستند که هریک در مقطع متفاوتى در تاریخ بشر آغاز گردیده و هر یک، خود، آگاهىِ عقلىِ خود را در درون یک فضاى فرهنگىِ متفاوت باز یافته است. » ـ گسرتش مکتب هاى هرمنوتیک، فلسفه تحلیلى زبانى، پوزیتیویسم و امثال آن، تأثیر ساختارهاى وجود و ذهن در شناخت و پیدایش نظریاتى در باب زبان، مانند نظریه بازى زبانىِ ویتگنشتاین یا نظریه سمبلیک بودن زبان و نیز عدم کارایى عقل در شناخت و تکیه بر اصل تجربه پذیرى، که در کتب هاى فوق الذکر مطرح گشت، فضایى را در بستر فرهنگ غرب فراهم ساخت تا مطلق گرایى و انحصارانگارى مورد سؤال قرار گرفته،طرد گردد و به جاى آن، زمینه هاى طرح نظریه تکثرگرایى دینى فراهم گردد.
» (آل عمران: 85) بنابراین، حق مطلق، اگرچه به طور فى الجمله، قابل شناخت است و پس از آگاهى از حق مطلق، پیروى از غیر آن، ضلالت است و گمراهى، پلورالیسم در میدان حق مطلق و مقابل آن، معنا ندارد و چون اسلام حق است غیر از آن، درست و صحیح نخواهد بود و چنان که امام رضا(ع) در جواب ابن سکّیت فرمود: امروز عقل حجت باطنى است و هنگامى مى تواند عقل حجت باطنى باشد که قدرت تشخیص حق از باطل را داشته باشد چنان که انبیاء که حجت ظاهرى اند، حق را به انسان ها معرفى مى کنند. براى حل مشکلات دعاوىِ صدق و حقانیت متعارض ادیان، در آثار و مکتوبات نویسندگان و محققان غربى، اشاره هاى فراوانى به تحقق یک «فرهنگ جهانى» یا «الهیات ناظر به همه ادیان» مى رود و پاسخ هاى مختلفى از سوى عالمان الهیات، به مسأله تکثرگرایى دینى داده شده است; از جمله، پاسخ طردگرایانه متکلمانى مانند کارل بارث و کریمر، جمع گرایىِ توین بى، نسبیت گرایى ترولتچ، تکامل گرایىِ برخى از متکلمان کاتولیک و طرز تلقىِ گوهرگراى متکلمانى هم چون شلایر ماخر.